زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
خامـوشم و هر زخـم تـنم راست ترانه با ذکر تو خـون از دهـنم گـشته روانه گـشتم سپـر تـیر غـمت کوچه به کوچه آتش به سرم ریخت عدو خانه به خانه آتـش چه کـنـد با بـدن خـسـتـهام از بام من کز جگـرم شعـله کشد بیتو زبـانه دادنـد هــمـه بـا سـرانـگـشـت نـشــانـم از بس که بُود بر رُخم از سنگ نشانه غم نیست اگر خـصم بَرَد بر سر دارم یک عمر مرا دار غـمت بوده به شانه بـین شـهـدای تـو که مـظـلـوم زمـانـنـد مظلـوم ندیده است چو من چشم زمانه من طوطی بـسـتان غـم و درد و بلایم زخــم بــدنـم لالـه و اشـکــم شـده دانـه سردار سرافراز تو میبودم و افسوس بـر دامـن دیــوار، سـرم بــوده شـبـانـه (میثم) هـمه آلـودهای و بـهـر نـجـاتـت جـز مهـر حسین بن عـلی نیست بهـانه |